وقف نامه میرزا محمد یوسف اشرفی
کمتر وقفنامه ا ی به اندازه وقف نامه میرزا محمد یوسف اشرفی وجود دارد. در این مطلب راسخون به این وق نامه می پردازیم.
مقدمه:
میان اسناد و مدارک خاندان اشرفی که چاپ آنها به اتمام رسیده است، وقفنامهای طولانی است که درازای آن به 5/ 2 متر میرسد و پهنای نوشته آن که به خط خوش نستعلیق و قلم عبداللّه کبوری است، 21 سانتیمتر است. این وقفنامه مجدول است و دست راست آن حاشیهای به عرض 4 سانتیمتر دارد.
کمتر وقفنامهای به این اندازه یافت میشود. میان وقفنامههایی که در شمال ایران تنظیم شده شاید بتوان وقفنامه مظفر بتکچی را که مربوط به زمان شاهعباس است با آن قیاس کرد که انشاءاللّه در یکی از شمارههای آینده، متن آن را به چاپ خواهیم رساند.
خطبه این وقفنامه به قلم حجتالاسلام محمدکاظم است و خطبهای بسیار فاضلانه و ادیبانه است. از القابی که برای میرزا محمدیوسف، مستوفی دیوان فتحعلیشاه، در این وقفنامه آمده مقام و مرتبه دنیایی او را میتوان سنجید.
رقبات موقوفات در دارالسلطنه تهران و بلده طیبه بارفروش (بابل امروز) و خطه مبارکه ساری است.
یکی دو فقره از رقبات مربوط به بخشی از تهران موسوم به «ابهنه» است که ظاهراً در انتهای خیابان امیریه و شرق دروازه قزوین قرار دارد. محمدآباد و رضاآباد دو آبادی از بلوک غار است که در جنوب و جنوب غربی تهران قرار گرفته و شامل دهکدههایی آباد است.
محله شهدا از محلات بارفروش (بابل) است و کاروانسرای مهدیخان که 9 رَسْدْ آن متعلق به صغار مرحوم میرزا ابراهیم است در این محله قرار دارد.
بلوک شهریار درست در غرب بلوک غار است و به دهکدههای جنوبی کرج ختم میگردد. باقی مطالب از متن وقفنامه مستفاد میشود. امید است مطالب این وقفنامه مورد توجه اهل تحقیق قرار گیرد، بمنّه وجوده و کرمه.
بسماللّه الرحمن الرحیم
حمد بیحد خداوند احد را سزد که به نیّات و اعمال عباد واقف و علیم است «ذلک عالم الغیب والشهادة العزیز الرحیم» و جزا دهنده / عمل از راه فضل عمیم «و إنّ الفضل بیداللّه یؤتیه من یشاء واللّه ذوالفضل العظیم»نخست بازار آفرینش را به جواهر عقول عقیله و / نفوس نفیسه بیاراست تا نیک را از بد... (1) .
«و لیتذکر اولوا الالباب» و پس از آن به گرمابه شریعت و سرداب سعادت راه نمود / که «هذا مغتسل بارد و شراب»مستوفی کرمش راتبه روزیخواران را بدانسان که هر یک حظّی مستوفی یابند مرتّب ساخت «و اعتدنا لها رزقاً کریماً» / و محاسب رحمتش چون به جمع و خرج تکالیف و طاعات پرداخته اعمال را باقی یافت به جای تنخواه طلب محرّر داشت .
که «لاتقنطوا من رحمةاللّه إنّ / اللّه یغفر الذّنوب جمیعاً» از مواهب تأئیداتش، واقفان مواقفبینش مصدر حسنات جاریه «واللّه یدعوا إلی دار السلام و یهدی من یشآء / الی صراط مستقیم» و از مآثر توفیقات فاضله اش، عارفان معارف بینش منشأ خیرات باقیه «و لو لا فضلاللّه علیکم ما زکی من احد ابداً واللّه یزکّی /
من یشآء واللّه سمیع علیم» دُرر درود نامعدود وقف آستان عرش نمودِ رسولی است امین که گوهر پاکش خاتم رسالت را نگین آمد «ولکن (2) .
رسولاللّه / و خاتم النبیین»و ملک شدیدالقوایش چاکری کمین «ذی قوة عند ذی العرش مکین» مؤمنین و کفار را به ثواب و عقاب خداوند غفار قهار بشارت / بخشا و بیم فرما و شاهد اَعمالِ امت در روز جزا «انّا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً» و شمع تابان ذات اقدسش گمگشتگان تیه جهالت را در ظلمات حیرت /.
به صراطالمستقیم حق، راهنما «و داعیاً باذن اللّه و سراجاً منیراً (3) اعنی چابکسوارِ مضمارِ «سبحان الذی اسری»راست دیدارِ «ما کذب الفؤاد ما رأی»صاحب رازِ / «و ماینطق عن الهوی» سخنپردازِ «إن هو الاّ وحی یوحی»قربجوی راهِ «ثمّ دنی فتدلی» مربعنشینِ گاهِ «قاب قوسین او ادنی» حقیقتبینِ «و لقد رآه نزلةً اُخری» / محفلگزینِ «عند سدرة المنتهی عندها جنّة المأوی»
محمّد کازل تا ابد هر چه هست
به آرایش نام او نقش بست
و تحیّات متواتره و تسلیمات متکاثره بر سید / اوصیا و سرور اصفیا، صفدری که چون به عزم جهاد جهود تیغش... (4) مضموم گشته تحریک اعلام نصرتْنمود نمود، از نیروی بازوی اعجازنما لوای / ظفرالتوایش بر صخره صمّا منصوب آمد .
و باب حصن حصین خیبر، مفتوح؛ از اظهار این زور دست قلب کفر مکسور و مغلوب و خیرالبشر را ممدوح، منشور خلافتش / مزیّن به طغرایِ «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»شادُروان قصر قدرش
«لو کشف الغطا ما ازددت یقیناً»ختم رسل را / وصیّ مکرّم بر جمله انبیاء اعلمِ خسروِ تختِ «سلونی» وارث مرتبه هارونی مدینه علمِ نبی را در و او را در روز وغا مفتاح ظفر، هزبر سالب، علی ابنابیطالب / و بر آل اطهار و اولاد اخیار او باد که به خلافت تامّه و ریاست عامّه موصوف، و عفو و عصیان امت به شفاعت ایشان موقوف.
اما بعد / چون در دوران دولت ابدنشان و سلطنتِ جاویداقترانِ اعلی حضرت قدَر قدرت فلک تمکین جمنگین خورشید افسر سکندر در فیروز بخت فیروزه / تخت، خسروی که از قهر و مهرش بهرام و برجیس تیغ ستم انداخته و نقد سعادت اندوخته و زال چرخ از شکوه قصر جلالش برای دفع عینالکمال از مجرّه و انجم / مجمره ساخته و سپند سوخته، کف دُرافشانش را با کان بدخشان چه مشابهت که لعل مذاب را آن به دامن هم یپوشد .
و این به سائل هم یپاشد. طبع مهرسانش را / به عمان چه نسبت که گوهر ناب را آن دربراندازد و این بر در اندازد. تیغ زمرّد فام الماس دمش را از قائد ظفر خطاب «دمکدمی» آمد و قوت یاقوت [لحمک] لحمی [کذا] / وجود فایزالجودش کالبد ملک و ملکت را روان و حکم قضا مضایش چون آب عطایش بهر تن روان، چوگان امرش را مهر و ماه هر دو گویند و شکوه / از رمحش چون افراخته آمد هر دو گویند.
ذات اشرف بیهمالش به دینپروری سَمَر و نخل شوکت لایزالش را عدلگستری ثمر. جنود نصرتپرورش را قضا / و قدر جوشن و مغفرند... (5) که همواره همّت معدلتدستورش به احیای معالم / شریعت و اعلاء اعلام سنّت، موقوف و مقصور است.
به مفاد «الناس علی دین ملوکهم» عموم ناس، بتخصیص چاکران و مقربان درگاه گردون اساس، / به اعمال و افعال حسنه مائل و راغب و مثوبات آخرت و حصول رضای جناب احدیّت را خواهان و طالب میباشند،.
لهذا در این زمان سعادت تضمین و / اوان میمنتقرین به مفاد «و نصیب برحمتنا من نشاء و لانضیع اجر المحسنین» توفیقات ربانی و تأییدات یزدانی شامل حال نیکومآل عالیجاه نبیلالشأن / بلندپایگاه رفیعالمکان باسط بساط مجدت و مناعت، بانی مبانی بسالت و نبالت، شهریار جهان را چاکر صداقتآئین و از آن درگاه فلکتمکین /.
مخاطب به خطاب «انک الیوم لدینا مکین امین» واقف مواقف خیرات و عارف معارف قُرُبات، عزیز مصر عزّت و احسان مقربالخاقان میرزا محمدیوسف اشرفی / مستوفی دیوان قدرنشان گردیده محضاً للّه تعالی و طلباً لمرضاته برای اخراجات و صرف تعزیه جناب سرور شهیدان و صفدر جنود /
کفر و طغیان، یکّهتاز میدان عدوسوزی با تیغ دو دَم، سیّم خلیفه بحق از حق بر جمیع امم، مربعنشین چاربالش شفاعت، خامس اهل کسا در روز مباهلت، / پیشوای اصحاب یقین، محدِّد حدود ستّه فروع دین، بحر جلالش را هفت گردون حبابی، قصر کمالش را هشت بهشت بابی، باب نُه امام راستین /.
قتیل یوم عاشورا به تیغ ظلم و کین، دانای اسرار قضا، سرباز مضمار رضا، چاره ساز درد دردائیل و از مهد جنبانیش مفتخر جبرئیل، تربت پاکش شفای هر درد و / در راهش خاری که بر پا خلد خوشتر از ورد، خسروی که گاه جایش دوش رسول آمد و حجره تربیتش حجر بتول، در ماتمش دیدهای که بگریست، چهره شاهد رحمت / حق نگریست،
و هر آن دل که از برایش شمع عزا نیفروخت از آتش حسرت و ندامت بسوخت، صاحبالمحنة والکرب والبلا المدفون بارض کربلا سبط رسول / الثقلین سیدالشهدا ابیعبداللّه الحسین، علیه و علی آبائه و اولاده الطاهرین صلواتاللّه و سلامه الی یوم الدین،
از قرار تفصیل بازارچه و حمامات / و یخچالها و دکاکین و کاروانسرا و قری و مزارع و غیر ذلک را که واقعهاند در دارالسلطنه طهران و بلده طیبه بارفروش و خطه مبارکه ساری و غیرها / وقف مؤبد ملی و حبس مخلّد شرعی نمود که به طریقی که مبیّن و مشروح میگردد معمول شود.
اوّل، اینکه متولی مداخل و منافع املاک و مستقلات (6) و رقبات را / از روی دقت و اهتمام جمعآوری و تعمیر موقوفات را بر سایر مخارج مقرّره مقدّم داند و از منافع دو عُشر را به حقالتولیه و یک عُشر را به حقالنظاره محسوب و بقیّه را / صرف تعزیهداری کند.
بدین طریق که در ایّام عاشورا روضهخوان و ذاکرین و مرثیهخوانان به قدر ضرورت آورده که شب و روز مرثیهخوانی شده / تعزیهداران و حضّارِ محفل عزا را قهوه و غلیان و شربت داده اطعام نماید.
و مرثیهخوانان را به طریق تعارف تنخواه بدهند و چنانچه از برکات تفضّلات / حق جلّ و علا و جناب سیدالشهدا علیه و علی آبائه و اولاده آلاف التحیّه والثناء منافع موقوفات مقرّره زیاده بر مصارف ایام عاشورا آید.
در ایام جمعه و دوشنبه / واقع در اسابیع اربعین صرف تعزیه و چنانچه زیادتی داشته باشد، تهیه زاد و راحله شایقین به زیارت کربلای معلّی علی مشرفها آلاف السلام والثناء / نماید. هر گاه منافع قدر معتدّبه باشد.
و بتوان در همه ولایتی که اعیان موقوفه واقع است تعزیه داشت فبها و الاّ منافع اعیان موقوفه واقعه در / ولایتی را در ولایت دیگر صرف تعزیه نماید و هر گاه العیاذ باللّه در ایام مسطوره اختلالی در اوضاع زمان به هم رسد به این نسبت که اختلال مختص به ولایتی / باشد.
دون ولایتی، منافع را ارسالِ ولایت مأمونه ساخته که تعزیهداری شود و در سایر ایام سال به لوازم وقف عمل نماید و عندالتعذّر به هر وضعی که / متولی و ناظر صلاح دانند حصول مقصود واقف را مأذون و مختارند و متولی مختار است .
که اسباب و مایحتاج تعزیت ـ از ظروف و اوانی و فروش و / مسینه آلات ضروریّه و غیر ذلک ـ یک دفعه در هر ولایتی مهیا سازد و یا اینکه به دفعات در عرض سنوات خریداری نموده باشد و تولیت تمامی موقوفات / .
مفصله اولاً به نفس نفیس واقف، مادامالحیوة، و بعد به ارشد اولاد ذکور، و نظارت منافع به اصلح و اتقی و اورع اولاد ذکور مفوّض است والعیاذ باللّه در صورت انقراض /
یا عدم اهلیّت و قابلیّت، تولیت به ارشد اولاد ذکور از بطن اولاد اناث و نظارت به اصلح اولاد ذکور بطن اناث واقف موکول است و بعدالانقراض باید امام / جمعه و جماعت بلدی که موقوفات در آن واقع است خود را متولی، و اتقی و اورعِ علمای آن بلد خود را ناظر داند .
و از شرایط وقف اینکه هر گاه منافع بعضی از موقوفات / وفا به تعمیر آن نکند، متولی باید از منافع موقوفات دیگر به تعمیر آن پردازد، و صیغه وقف علی نهج الصواب محتویةً علی الشرائط و مختویةً عن النواقص والسواقط، جریان یافت / .
و تفصیل اعیان موقوفه منظوره بدین دستور است. اللهم تقبل منه و زد توفیقه فی ابتغاء مرضاتک و اعنه علی ارتکاب خیراتک و اجعله من موالی الموقوفعلیه، علیهالسلام، و عاملهُ بالصواب و تجاوز عنه یوم الحساب.
از ابتداء دولت خاقان مغفور آقا محمدخان لغایت حال تحریر که ابتداء سنه میمونه تخاقوی ئیل فرخنده دلیل است، وقف شد؛ مطابق سنه هزار و دویست و بیست و هشت هجری:
حمام واقعه در ساری دکاکین واقعه در ساری از جمله حمام بزرگ واقعه در بارفروش به یک دانگسیزدهبابانضمام دو باب دکان جنب حمام
یک عشرسه دانگ
حمام واقعه در طهران در جنب خانه نشیمن محلّه ابهنهیخچال واقعه در شهر طهران محله ابهنه
سه دانگسه دانگ
محمدآباد و رضاآباد من بلوک غار طهرانبازارچه واقعه در محله ابهنه در جنب یخچال
یک عشراز جمله هفده باب
سه دانگ
کاروانسرای واقعه در درشهدا من محلات بار فروش مشهور به کاروانسرای مهدیخان که نُه رسد آن ازمال صغار مرحوم میرزا ابراهیم است
یک عشر
املاک مرقوم در این وریقه وقفیت آنها در نزد این داعی محقق و محکومٌبه است. باید متصرف به شرایط وقف عمل نماید، از این قرار معمول دارند. فی 27 شهر شوال 1260 (مهری با سجع: عبده ابوالقاسم الحسینی بن محمد محسن)
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما زبر و رقم لدیّ و انا الداعی لدوام الدولة القاهره (مهری چهارگوشه بزرگ با سجع لا اله الا اللّه الملک للّه باقی لایقرء است)
وقف املاک موقوفه مفصل در ورقه متصله به یکدیگر نزد داعی واضح و لائح است. فی 19 شهر رجب 1259 (مهری بیضی که کلمه «الحسینی» در آن خوانده میشود ما بقی سجع لایقرء است)
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدیّ. کتب الداعی 1228 (مهری بیضی با سجع عبده الراجی صفرعلی)
که در بلاد و ولایات مفصله واقع است وقف اولاد خویش ذکوراً و اناثاً کرد. و تولیت را بعد از خود به ارشد ذکور مفوّض داشته به شرایطی که / مسطور میگردد معمول دارد.
اول آنکه بعد از جمعآوری مداخل و منافع و محصول، تعمیر مستقلات و مرز و مزارع و مالیات دیوانی را بر سایر / مخارج مقدم داشته از نقد و جنس، یک عُشر را به حقالتولیه و یک عشر را نیز جدا نموده هر گاه در میان اولاد ذکور و اناث کسی باشد که حصّه / ایشان کفاف معاش ایشان نکند یا کسی خواسته باشد تأهل اختیار کند و از عهده آن برنیاید به ایشان بدهد که از معطلی برآیند / و مابقی را در میان خود و سایر و سایر (7
) اولاد ذکور از قرار کریمه «و للذکر [مثل] (8) حظ الانثیین»سویّت و قسمت نماید و چنانچه متولی املاک خود را / متولی کفالت سایراولاد دانسته در صله ارحام شرایط صداقت و مروت را ملحوظ و منظور دارد و اولاد از بطن اولاد اناث که / اباً از اولاد واقف نباشد بر وجوه موقوفه رَسد، ندارد.
امّا در مادام حیواة مطالبه حصه خود نماید بر متولی است ادای آن، و در هر حال باید شرائط / و لوازم وقف را منظور دارد و آنچه از املاک که وقف تعزیه جناب سیدالشهدا، علیه و علی آبائه و اولاده آلاف التحیّة والثناء، و املاکی که / وقف اولاد کرده و شرایطی که از تولیت و نظارت و حقوق ایشان و غیره قرار داده باید معمول شود .
و اگر کسی اراده نماید که دخل و تصرف بدون اذن / متولی نماید و در مقام تغییر و تبدیل برآید به لعن دایمی حضرت ربالعالمین و به نفرین جناب سیدالمرسلین و ائمه طاهرین، صلواتاللّه علیهم اجمعین، گرفتار و مقهور گردد.
[بر محل اتصال دو ورقه به یکدیگر دو مهر بیضی و یک مهر چهارگوشه است که سجع آنها شبیه مهرهای بالاست.]
و نیز از قرار تفصیل، املاک و حمّامات و دکاکین و قری و مزارع و سایر مستقلات را که در بلاد و ولایات مفصله واقعه است / وقف اولاد خویش ذکوراً و اناثاً کرده تولیت آنها را بعد از خود به ارشد اولاد ذکورش مفوض داشته به شرائطی که مسطور میگردد معمول / دارد:
اول اینکه بعد از جمعآوری مداخل و منافع و محصولات، تعمیر مستقلات و بذر مزارع و مالیات دیوانی را بر سایر مخارج مقدّم داشته از نقد و جنس / یک عُشر را به حقالتولیه و یک عُشر را نیز جدا نموده هر گاه در میان اولاد ذکور کسی باشد که حصّه او کفاف معاش او نکند.
یا کسی که خواسته باشد تأهل اختیار کند و از / عهده آن برنیاید به ایشان بدهد که از معطّلی برآیند و مابقی را در میان خود از اولاد ذکور و اناث، کما فرضاللّه، سویّت و قسمت نماید و اگر متولی موقوفات است خود را / متولی کفالت سایر اولاد دانسته در صله ارحام و شرائط مروت... (9)
و انصاف و دقّت را منظور بدارد. و از شرایط اینکه اولاد از بطن اولاد / اناث که اباً از اولاد واقف نباشد از وجوه موقوفه رَسْدْ نبرد الاّ در حین حیات مادر به شرط اذن و رضائها و در هر حال باید شرائط و لوازم وقف...(10) و معمول / دارد.
و آنچه در ضمن وقف مستقلات موقوفه بر تعزیه جناب سیدالشهداء، علیه و علی آبائه و اولاده المعصومین آلاف التّحیة والثناء، و اعیان موقوفه بر اولاد واقف شرط و قید شد / باید مرعی گردد و صیغه وقف، حاویة علی الشرائط والارکان و خاویة عن النواقص والمفاسد والبطلان، سمت جریان یافت.
و هر گاه کسی اراده نماید که دخل و تصرّف در موقوفات / و منافع آنها بدون اذن شرعی متولی نماید [و] در مقام تغییر و تبدیل برآید به لعن دائمی حضرت ربالعالمین و به نفرین جناب سیدالمرسلین و ائمه طاهرین، صلواتاللّه علیهم اجمعین، گرفتار / و مورد قهر پروردگار گردد. و تفصیل اعیان موقوفه بر اولاد بدین موجب است.
و قد حرّر شهر بیع الثانی من شهور سنة 1228
حرّره عبداللّه الکبوری
از ابتدای دولت خاقان مبرور آقامحمدخان لغایت حال تحریر که ابتداء سنه میمونه تخاقویئیل خیریّت دلیل است وقف شد
املاک واقعه در اشرفاملاک واقعه در ساری
دوراب من بلوک قراطغان کمشیان من بلوک قراطغان حمام سوی یک دانگدکاکین از جمله سیزده
شش دانگ سوی یک ثلث شرکا وقف سیدالشّهداباب سوی یک عشر
دو ثلث یک دانگوقفت سیدالشهدا مابقی
آبندان چال من محال لاکتراشان سوی رودره محله سوی سه دانگ
قراطغان که محل آبندان سه ربع شرکا ورثه مرحوم حاجی شیخعلی
است سوی یکدانگ یک ربع سهدانگ میرهاشم و شرکا
پنج دانگ
املاک واقعه در بارفروش و مشهد سر
حمام بزرگ واقعه در بارفروشحمام کوچک واقعه در رودگر محله
به انضمام دو باب دکان جنب حمامبارفروش سوای سه دانگ وقف صغار سوی سه دانگ وقف سیدالشهدا
سه دانگ
سه دانگ
دکاکین واقعه در رودگر محلهقصاب میان ده من بلوک ساسی کلام که نصف آن از
چهار بابمال ملا صادقا است
سه دانگ
قراخیل من محال علمدار سوای نصف اربابی ورثهبیشه سر با نصر کلا من محال مشهد سر
حاجی عبداللّه ولد حاجی زیناشش دانگ
سه دانگ
روشندون با نصر کلا من محال مشهد سر
شش دانگ
املاک واقعه در طهران و شهریار
حمام جنب خانه سوای سه دانگیخچال واقعه در شهر سوای سه دانگ
وقف جناب سیدالشهداوقف جناب سیدالشهدا
سه دانگسه دانگ
بازارچه واقعه در محله ابهنه در جنب یخچال مشتملقیجاق شهریار سوی یک عشر
بر هفده باب سوی نصف وقف جناب سیدالشهداوقف زوّار و چهار عشر و نیم ملکی
نصفچهار عشر و نیم
یخچال بیرون دروازه قزوین به انضمام چهار دانگعلیشیرآباد شهریار مشهور به یخچال ابتیاعی از ورثه نادعلیبیک و دو دانگ باغکاریزک سوی
سه دانگ ملکی
ابتیاعی از ورثه مزبور سوی دو ثلث وقف زوّار عتباتسه دانگ عالیات و مشهد مقدس
یک ثلث
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما زُبر و رقم فیه لدیّ و انا الداعی لدوام الدولة القاهره [مهری چهارگوشه بزرگ با سجع: لا اله الاّ اللّه الملک الحق المبین عبده علیاصغر]
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدیّ 1228 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی صفرعلی]
املاک موقوفه مشروحه در این اوراق موصوله به یکدیگر وقفیّت آنها [ثابت] و بلاخلاف است. فی 19 شهر رجبالمرجب 1259 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده محمد مهدی بن مرتضی الحسینی]
این املاک مرقومه وقف است و وقفیت آن محقق و محکومٌبه است. حرره فی شهر شوال 1260 [مهری بیضی بزرگ که سجع آن لایقرء است] [مهری چهارگوشه زیر همین مهر که سجع آن خوانده نمیشود].
و نیز از قرار تفصیل، دکاکین و املاک را وقف زائرین عتبات عالیات عرشدرجات و مشهد مقدّس / و روشنایی مسجد و صغار بیپدر و تلاوت کلاماللّه مجید جهت والدین نمود که متولی، مداخل ومنافع آنها را / جمعآوری و تعمیر موقوفات را مقدم داشته از منافع دو عُشر را به حقالتولیه محسوب و یک عُشر به حقالنظاره منظور دارد /
و مابقی را صرف زایرین و غیره ـ از قراری که مرقوم و مشخص گردید ـ نماید مشروط بر اینکه زایر مرد معقولی بود و به هر یک / ده تومان تنخواه به جهت قیمت اسب و خرجی راه داده، قرارداد نماید که مادام توقف در هر یک از اماکن مشرفه هر روز یک زیارت به نیابت واقف و والدین او به عمل آورد. تحریراً شهر جمادیالاول سنه 1228.
وقف زوار عتبات عالیات و مشهد مقدس
یخچال بیرون دروازه قزوین به انضمام چهار دانگقیجاق شهریار سوی چهار عشر و نیم وقف اولاد ویخچال و دو دانگ باغ ابتیاعی از ورثه نادعلیبیکچهار عشر و نیم ملکی
سوی یک ثلث وقف اولادیک عشر
دو ثلث
وقف روشنایی مسجد از بابت یک باب دکان جنب حمام بلده ساری
یک باب
وقف صغار بیپدر از بابت حمام کوچک واقعه در رودگر محله بارفروش سوی سه دانگ وقف اولاد
سه دانگ
وقف تلاوت قرآن مجید به جهت والدین از بابت دکان جنب حمّام واقعه در ساری
یک باب
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدیّ 1228 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی علی]
انتهای وقفنامه طرف چپ مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی محمدکاظم موجود است.
وقف نامه میرزا محمد یوسف اشرفی
این مقاله در تاریخ 1402/9/8 بروز رسانی شد.
کمتر وقفنامهای به این اندازه یافت میشود. میان وقفنامههایی که در شمال ایران تنظیم شده شاید بتوان وقفنامه مظفر بتکچی را که مربوط به زمان شاهعباس است با آن قیاس کرد که انشاءاللّه در یکی از شمارههای آینده، متن آن را به چاپ خواهیم رساند.
خطبه این وقفنامه به قلم حجتالاسلام محمدکاظم است و خطبهای بسیار فاضلانه و ادیبانه است. از القابی که برای میرزا محمدیوسف، مستوفی دیوان فتحعلیشاه، در این وقفنامه آمده مقام و مرتبه دنیایی او را میتوان سنجید.
رقبات موقوفات در دارالسلطنه تهران و بلده طیبه بارفروش (بابل امروز) و خطه مبارکه ساری است.
یکی دو فقره از رقبات مربوط به بخشی از تهران موسوم به «ابهنه» است که ظاهراً در انتهای خیابان امیریه و شرق دروازه قزوین قرار دارد. محمدآباد و رضاآباد دو آبادی از بلوک غار است که در جنوب و جنوب غربی تهران قرار گرفته و شامل دهکدههایی آباد است.
محله شهدا از محلات بارفروش (بابل) است و کاروانسرای مهدیخان که 9 رَسْدْ آن متعلق به صغار مرحوم میرزا ابراهیم است در این محله قرار دارد.
بلوک شهریار درست در غرب بلوک غار است و به دهکدههای جنوبی کرج ختم میگردد. باقی مطالب از متن وقفنامه مستفاد میشود. امید است مطالب این وقفنامه مورد توجه اهل تحقیق قرار گیرد، بمنّه وجوده و کرمه.
متن وقفنامه میرزا محمد یوسف اشرفی
هو الواقف علی الضمائربسماللّه الرحمن الرحیم
حمد بیحد خداوند احد را سزد که به نیّات و اعمال عباد واقف و علیم است «ذلک عالم الغیب والشهادة العزیز الرحیم» و جزا دهنده / عمل از راه فضل عمیم «و إنّ الفضل بیداللّه یؤتیه من یشاء واللّه ذوالفضل العظیم»نخست بازار آفرینش را به جواهر عقول عقیله و / نفوس نفیسه بیاراست تا نیک را از بد... (1) .
«و لیتذکر اولوا الالباب» و پس از آن به گرمابه شریعت و سرداب سعادت راه نمود / که «هذا مغتسل بارد و شراب»مستوفی کرمش راتبه روزیخواران را بدانسان که هر یک حظّی مستوفی یابند مرتّب ساخت «و اعتدنا لها رزقاً کریماً» / و محاسب رحمتش چون به جمع و خرج تکالیف و طاعات پرداخته اعمال را باقی یافت به جای تنخواه طلب محرّر داشت .
که «لاتقنطوا من رحمةاللّه إنّ / اللّه یغفر الذّنوب جمیعاً» از مواهب تأئیداتش، واقفان مواقفبینش مصدر حسنات جاریه «واللّه یدعوا إلی دار السلام و یهدی من یشآء / الی صراط مستقیم» و از مآثر توفیقات فاضله اش، عارفان معارف بینش منشأ خیرات باقیه «و لو لا فضلاللّه علیکم ما زکی من احد ابداً واللّه یزکّی /
من یشآء واللّه سمیع علیم» دُرر درود نامعدود وقف آستان عرش نمودِ رسولی است امین که گوهر پاکش خاتم رسالت را نگین آمد «ولکن (2) .
رسولاللّه / و خاتم النبیین»و ملک شدیدالقوایش چاکری کمین «ذی قوة عند ذی العرش مکین» مؤمنین و کفار را به ثواب و عقاب خداوند غفار قهار بشارت / بخشا و بیم فرما و شاهد اَعمالِ امت در روز جزا «انّا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً» و شمع تابان ذات اقدسش گمگشتگان تیه جهالت را در ظلمات حیرت /.
به صراطالمستقیم حق، راهنما «و داعیاً باذن اللّه و سراجاً منیراً (3) اعنی چابکسوارِ مضمارِ «سبحان الذی اسری»راست دیدارِ «ما کذب الفؤاد ما رأی»صاحب رازِ / «و ماینطق عن الهوی» سخنپردازِ «إن هو الاّ وحی یوحی»قربجوی راهِ «ثمّ دنی فتدلی» مربعنشینِ گاهِ «قاب قوسین او ادنی» حقیقتبینِ «و لقد رآه نزلةً اُخری» / محفلگزینِ «عند سدرة المنتهی عندها جنّة المأوی»
محمّد کازل تا ابد هر چه هست
به آرایش نام او نقش بست
و تحیّات متواتره و تسلیمات متکاثره بر سید / اوصیا و سرور اصفیا، صفدری که چون به عزم جهاد جهود تیغش... (4) مضموم گشته تحریک اعلام نصرتْنمود نمود، از نیروی بازوی اعجازنما لوای / ظفرالتوایش بر صخره صمّا منصوب آمد .
و باب حصن حصین خیبر، مفتوح؛ از اظهار این زور دست قلب کفر مکسور و مغلوب و خیرالبشر را ممدوح، منشور خلافتش / مزیّن به طغرایِ «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»شادُروان قصر قدرش
«لو کشف الغطا ما ازددت یقیناً»ختم رسل را / وصیّ مکرّم بر جمله انبیاء اعلمِ خسروِ تختِ «سلونی» وارث مرتبه هارونی مدینه علمِ نبی را در و او را در روز وغا مفتاح ظفر، هزبر سالب، علی ابنابیطالب / و بر آل اطهار و اولاد اخیار او باد که به خلافت تامّه و ریاست عامّه موصوف، و عفو و عصیان امت به شفاعت ایشان موقوف.
اما بعد / چون در دوران دولت ابدنشان و سلطنتِ جاویداقترانِ اعلی حضرت قدَر قدرت فلک تمکین جمنگین خورشید افسر سکندر در فیروز بخت فیروزه / تخت، خسروی که از قهر و مهرش بهرام و برجیس تیغ ستم انداخته و نقد سعادت اندوخته و زال چرخ از شکوه قصر جلالش برای دفع عینالکمال از مجرّه و انجم / مجمره ساخته و سپند سوخته، کف دُرافشانش را با کان بدخشان چه مشابهت که لعل مذاب را آن به دامن هم یپوشد .
و این به سائل هم یپاشد. طبع مهرسانش را / به عمان چه نسبت که گوهر ناب را آن دربراندازد و این بر در اندازد. تیغ زمرّد فام الماس دمش را از قائد ظفر خطاب «دمکدمی» آمد و قوت یاقوت [لحمک] لحمی [کذا] / وجود فایزالجودش کالبد ملک و ملکت را روان و حکم قضا مضایش چون آب عطایش بهر تن روان، چوگان امرش را مهر و ماه هر دو گویند و شکوه / از رمحش چون افراخته آمد هر دو گویند.
ذات اشرف بیهمالش به دینپروری سَمَر و نخل شوکت لایزالش را عدلگستری ثمر. جنود نصرتپرورش را قضا / و قدر جوشن و مغفرند... (5) که همواره همّت معدلتدستورش به احیای معالم / شریعت و اعلاء اعلام سنّت، موقوف و مقصور است.
به مفاد «الناس علی دین ملوکهم» عموم ناس، بتخصیص چاکران و مقربان درگاه گردون اساس، / به اعمال و افعال حسنه مائل و راغب و مثوبات آخرت و حصول رضای جناب احدیّت را خواهان و طالب میباشند،.
لهذا در این زمان سعادت تضمین و / اوان میمنتقرین به مفاد «و نصیب برحمتنا من نشاء و لانضیع اجر المحسنین» توفیقات ربانی و تأییدات یزدانی شامل حال نیکومآل عالیجاه نبیلالشأن / بلندپایگاه رفیعالمکان باسط بساط مجدت و مناعت، بانی مبانی بسالت و نبالت، شهریار جهان را چاکر صداقتآئین و از آن درگاه فلکتمکین /.
مخاطب به خطاب «انک الیوم لدینا مکین امین» واقف مواقف خیرات و عارف معارف قُرُبات، عزیز مصر عزّت و احسان مقربالخاقان میرزا محمدیوسف اشرفی / مستوفی دیوان قدرنشان گردیده محضاً للّه تعالی و طلباً لمرضاته برای اخراجات و صرف تعزیه جناب سرور شهیدان و صفدر جنود /
کفر و طغیان، یکّهتاز میدان عدوسوزی با تیغ دو دَم، سیّم خلیفه بحق از حق بر جمیع امم، مربعنشین چاربالش شفاعت، خامس اهل کسا در روز مباهلت، / پیشوای اصحاب یقین، محدِّد حدود ستّه فروع دین، بحر جلالش را هفت گردون حبابی، قصر کمالش را هشت بهشت بابی، باب نُه امام راستین /.
قتیل یوم عاشورا به تیغ ظلم و کین، دانای اسرار قضا، سرباز مضمار رضا، چاره ساز درد دردائیل و از مهد جنبانیش مفتخر جبرئیل، تربت پاکش شفای هر درد و / در راهش خاری که بر پا خلد خوشتر از ورد، خسروی که گاه جایش دوش رسول آمد و حجره تربیتش حجر بتول، در ماتمش دیدهای که بگریست، چهره شاهد رحمت / حق نگریست،
و هر آن دل که از برایش شمع عزا نیفروخت از آتش حسرت و ندامت بسوخت، صاحبالمحنة والکرب والبلا المدفون بارض کربلا سبط رسول / الثقلین سیدالشهدا ابیعبداللّه الحسین، علیه و علی آبائه و اولاده الطاهرین صلواتاللّه و سلامه الی یوم الدین،
از قرار تفصیل بازارچه و حمامات / و یخچالها و دکاکین و کاروانسرا و قری و مزارع و غیر ذلک را که واقعهاند در دارالسلطنه طهران و بلده طیبه بارفروش و خطه مبارکه ساری و غیرها / وقف مؤبد ملی و حبس مخلّد شرعی نمود که به طریقی که مبیّن و مشروح میگردد معمول شود.
اوّل، اینکه متولی مداخل و منافع املاک و مستقلات (6) و رقبات را / از روی دقت و اهتمام جمعآوری و تعمیر موقوفات را بر سایر مخارج مقرّره مقدّم داند و از منافع دو عُشر را به حقالتولیه و یک عُشر را به حقالنظاره محسوب و بقیّه را / صرف تعزیهداری کند.
بدین طریق که در ایّام عاشورا روضهخوان و ذاکرین و مرثیهخوانان به قدر ضرورت آورده که شب و روز مرثیهخوانی شده / تعزیهداران و حضّارِ محفل عزا را قهوه و غلیان و شربت داده اطعام نماید.
و مرثیهخوانان را به طریق تعارف تنخواه بدهند و چنانچه از برکات تفضّلات / حق جلّ و علا و جناب سیدالشهدا علیه و علی آبائه و اولاده آلاف التحیّه والثناء منافع موقوفات مقرّره زیاده بر مصارف ایام عاشورا آید.
در ایام جمعه و دوشنبه / واقع در اسابیع اربعین صرف تعزیه و چنانچه زیادتی داشته باشد، تهیه زاد و راحله شایقین به زیارت کربلای معلّی علی مشرفها آلاف السلام والثناء / نماید. هر گاه منافع قدر معتدّبه باشد.
و بتوان در همه ولایتی که اعیان موقوفه واقع است تعزیه داشت فبها و الاّ منافع اعیان موقوفه واقعه در / ولایتی را در ولایت دیگر صرف تعزیه نماید و هر گاه العیاذ باللّه در ایام مسطوره اختلالی در اوضاع زمان به هم رسد به این نسبت که اختلال مختص به ولایتی / باشد.
دون ولایتی، منافع را ارسالِ ولایت مأمونه ساخته که تعزیهداری شود و در سایر ایام سال به لوازم وقف عمل نماید و عندالتعذّر به هر وضعی که / متولی و ناظر صلاح دانند حصول مقصود واقف را مأذون و مختارند و متولی مختار است .
که اسباب و مایحتاج تعزیت ـ از ظروف و اوانی و فروش و / مسینه آلات ضروریّه و غیر ذلک ـ یک دفعه در هر ولایتی مهیا سازد و یا اینکه به دفعات در عرض سنوات خریداری نموده باشد و تولیت تمامی موقوفات / .
مفصله اولاً به نفس نفیس واقف، مادامالحیوة، و بعد به ارشد اولاد ذکور، و نظارت منافع به اصلح و اتقی و اورع اولاد ذکور مفوّض است والعیاذ باللّه در صورت انقراض /
یا عدم اهلیّت و قابلیّت، تولیت به ارشد اولاد ذکور از بطن اولاد اناث و نظارت به اصلح اولاد ذکور بطن اناث واقف موکول است و بعدالانقراض باید امام / جمعه و جماعت بلدی که موقوفات در آن واقع است خود را متولی، و اتقی و اورعِ علمای آن بلد خود را ناظر داند .
و از شرایط وقف اینکه هر گاه منافع بعضی از موقوفات / وفا به تعمیر آن نکند، متولی باید از منافع موقوفات دیگر به تعمیر آن پردازد، و صیغه وقف علی نهج الصواب محتویةً علی الشرائط و مختویةً عن النواقص والسواقط، جریان یافت / .
و تفصیل اعیان موقوفه منظوره بدین دستور است. اللهم تقبل منه و زد توفیقه فی ابتغاء مرضاتک و اعنه علی ارتکاب خیراتک و اجعله من موالی الموقوفعلیه، علیهالسلام، و عاملهُ بالصواب و تجاوز عنه یوم الحساب.
از ابتداء دولت خاقان مغفور آقا محمدخان لغایت حال تحریر که ابتداء سنه میمونه تخاقوی ئیل فرخنده دلیل است، وقف شد؛ مطابق سنه هزار و دویست و بیست و هشت هجری:
حمام واقعه در ساری دکاکین واقعه در ساری از جمله حمام بزرگ واقعه در بارفروش به یک دانگسیزدهبابانضمام دو باب دکان جنب حمام
یک عشرسه دانگ
حمام واقعه در طهران در جنب خانه نشیمن محلّه ابهنهیخچال واقعه در شهر طهران محله ابهنه
سه دانگسه دانگ
محمدآباد و رضاآباد من بلوک غار طهرانبازارچه واقعه در محله ابهنه در جنب یخچال
یک عشراز جمله هفده باب
سه دانگ
کاروانسرای واقعه در درشهدا من محلات بار فروش مشهور به کاروانسرای مهدیخان که نُه رسد آن ازمال صغار مرحوم میرزا ابراهیم است
یک عشر
املاک مرقوم در این وریقه وقفیت آنها در نزد این داعی محقق و محکومٌبه است. باید متصرف به شرایط وقف عمل نماید، از این قرار معمول دارند. فی 27 شهر شوال 1260 (مهری با سجع: عبده ابوالقاسم الحسینی بن محمد محسن)
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما زبر و رقم لدیّ و انا الداعی لدوام الدولة القاهره (مهری چهارگوشه بزرگ با سجع لا اله الا اللّه الملک للّه باقی لایقرء است)
وقف املاک موقوفه مفصل در ورقه متصله به یکدیگر نزد داعی واضح و لائح است. فی 19 شهر رجب 1259 (مهری بیضی که کلمه «الحسینی» در آن خوانده میشود ما بقی سجع لایقرء است)
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدیّ. کتب الداعی 1228 (مهری بیضی با سجع عبده الراجی صفرعلی)
که در بلاد و ولایات مفصله واقع است وقف اولاد خویش ذکوراً و اناثاً کرد. و تولیت را بعد از خود به ارشد ذکور مفوّض داشته به شرایطی که / مسطور میگردد معمول دارد.
اول آنکه بعد از جمعآوری مداخل و منافع و محصول، تعمیر مستقلات و مرز و مزارع و مالیات دیوانی را بر سایر / مخارج مقدم داشته از نقد و جنس، یک عُشر را به حقالتولیه و یک عشر را نیز جدا نموده هر گاه در میان اولاد ذکور و اناث کسی باشد که حصّه / ایشان کفاف معاش ایشان نکند یا کسی خواسته باشد تأهل اختیار کند و از عهده آن برنیاید به ایشان بدهد که از معطلی برآیند / و مابقی را در میان خود و سایر و سایر (7
) اولاد ذکور از قرار کریمه «و للذکر [مثل] (8) حظ الانثیین»سویّت و قسمت نماید و چنانچه متولی املاک خود را / متولی کفالت سایراولاد دانسته در صله ارحام شرایط صداقت و مروت را ملحوظ و منظور دارد و اولاد از بطن اولاد اناث که / اباً از اولاد واقف نباشد بر وجوه موقوفه رَسد، ندارد.
امّا در مادام حیواة مطالبه حصه خود نماید بر متولی است ادای آن، و در هر حال باید شرائط / و لوازم وقف را منظور دارد و آنچه از املاک که وقف تعزیه جناب سیدالشهدا، علیه و علی آبائه و اولاده آلاف التحیّة والثناء، و املاکی که / وقف اولاد کرده و شرایطی که از تولیت و نظارت و حقوق ایشان و غیره قرار داده باید معمول شود .
و اگر کسی اراده نماید که دخل و تصرف بدون اذن / متولی نماید و در مقام تغییر و تبدیل برآید به لعن دایمی حضرت ربالعالمین و به نفرین جناب سیدالمرسلین و ائمه طاهرین، صلواتاللّه علیهم اجمعین، گرفتار و مقهور گردد.
[بر محل اتصال دو ورقه به یکدیگر دو مهر بیضی و یک مهر چهارگوشه است که سجع آنها شبیه مهرهای بالاست.]
و نیز از قرار تفصیل، املاک و حمّامات و دکاکین و قری و مزارع و سایر مستقلات را که در بلاد و ولایات مفصله واقعه است / وقف اولاد خویش ذکوراً و اناثاً کرده تولیت آنها را بعد از خود به ارشد اولاد ذکورش مفوض داشته به شرائطی که مسطور میگردد معمول / دارد:
اول اینکه بعد از جمعآوری مداخل و منافع و محصولات، تعمیر مستقلات و بذر مزارع و مالیات دیوانی را بر سایر مخارج مقدّم داشته از نقد و جنس / یک عُشر را به حقالتولیه و یک عُشر را نیز جدا نموده هر گاه در میان اولاد ذکور کسی باشد که حصّه او کفاف معاش او نکند.
یا کسی که خواسته باشد تأهل اختیار کند و از / عهده آن برنیاید به ایشان بدهد که از معطّلی برآیند و مابقی را در میان خود از اولاد ذکور و اناث، کما فرضاللّه، سویّت و قسمت نماید و اگر متولی موقوفات است خود را / متولی کفالت سایر اولاد دانسته در صله ارحام و شرائط مروت... (9)
و انصاف و دقّت را منظور بدارد. و از شرایط اینکه اولاد از بطن اولاد / اناث که اباً از اولاد واقف نباشد از وجوه موقوفه رَسْدْ نبرد الاّ در حین حیات مادر به شرط اذن و رضائها و در هر حال باید شرائط و لوازم وقف...(10) و معمول / دارد.
و آنچه در ضمن وقف مستقلات موقوفه بر تعزیه جناب سیدالشهداء، علیه و علی آبائه و اولاده المعصومین آلاف التّحیة والثناء، و اعیان موقوفه بر اولاد واقف شرط و قید شد / باید مرعی گردد و صیغه وقف، حاویة علی الشرائط والارکان و خاویة عن النواقص والمفاسد والبطلان، سمت جریان یافت.
و هر گاه کسی اراده نماید که دخل و تصرّف در موقوفات / و منافع آنها بدون اذن شرعی متولی نماید [و] در مقام تغییر و تبدیل برآید به لعن دائمی حضرت ربالعالمین و به نفرین جناب سیدالمرسلین و ائمه طاهرین، صلواتاللّه علیهم اجمعین، گرفتار / و مورد قهر پروردگار گردد. و تفصیل اعیان موقوفه بر اولاد بدین موجب است.
و قد حرّر شهر بیع الثانی من شهور سنة 1228
حرّره عبداللّه الکبوری
از ابتدای دولت خاقان مبرور آقامحمدخان لغایت حال تحریر که ابتداء سنه میمونه تخاقویئیل خیریّت دلیل است وقف شد
املاک واقعه در اشرفاملاک واقعه در ساری
دوراب من بلوک قراطغان کمشیان من بلوک قراطغان حمام سوی یک دانگدکاکین از جمله سیزده
شش دانگ سوی یک ثلث شرکا وقف سیدالشّهداباب سوی یک عشر
دو ثلث یک دانگوقفت سیدالشهدا مابقی
آبندان چال من محال لاکتراشان سوی رودره محله سوی سه دانگ
قراطغان که محل آبندان سه ربع شرکا ورثه مرحوم حاجی شیخعلی
است سوی یکدانگ یک ربع سهدانگ میرهاشم و شرکا
پنج دانگ
املاک واقعه در بارفروش و مشهد سر
حمام بزرگ واقعه در بارفروشحمام کوچک واقعه در رودگر محله
به انضمام دو باب دکان جنب حمامبارفروش سوای سه دانگ وقف صغار سوی سه دانگ وقف سیدالشهدا
سه دانگ
سه دانگ
دکاکین واقعه در رودگر محلهقصاب میان ده من بلوک ساسی کلام که نصف آن از
چهار بابمال ملا صادقا است
سه دانگ
قراخیل من محال علمدار سوای نصف اربابی ورثهبیشه سر با نصر کلا من محال مشهد سر
حاجی عبداللّه ولد حاجی زیناشش دانگ
سه دانگ
روشندون با نصر کلا من محال مشهد سر
شش دانگ
املاک واقعه در طهران و شهریار
حمام جنب خانه سوای سه دانگیخچال واقعه در شهر سوای سه دانگ
وقف جناب سیدالشهداوقف جناب سیدالشهدا
سه دانگسه دانگ
بازارچه واقعه در محله ابهنه در جنب یخچال مشتملقیجاق شهریار سوی یک عشر
بر هفده باب سوی نصف وقف جناب سیدالشهداوقف زوّار و چهار عشر و نیم ملکی
نصفچهار عشر و نیم
یخچال بیرون دروازه قزوین به انضمام چهار دانگعلیشیرآباد شهریار مشهور به یخچال ابتیاعی از ورثه نادعلیبیک و دو دانگ باغکاریزک سوی
سه دانگ ملکی
ابتیاعی از ورثه مزبور سوی دو ثلث وقف زوّار عتباتسه دانگ عالیات و مشهد مقدس
یک ثلث
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما زُبر و رقم فیه لدیّ و انا الداعی لدوام الدولة القاهره [مهری چهارگوشه بزرگ با سجع: لا اله الاّ اللّه الملک الحق المبین عبده علیاصغر]
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدیّ 1228 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی صفرعلی]
املاک موقوفه مشروحه در این اوراق موصوله به یکدیگر وقفیّت آنها [ثابت] و بلاخلاف است. فی 19 شهر رجبالمرجب 1259 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده محمد مهدی بن مرتضی الحسینی]
این املاک مرقومه وقف است و وقفیت آن محقق و محکومٌبه است. حرره فی شهر شوال 1260 [مهری بیضی بزرگ که سجع آن لایقرء است] [مهری چهارگوشه زیر همین مهر که سجع آن خوانده نمیشود].
و نیز از قرار تفصیل، دکاکین و املاک را وقف زائرین عتبات عالیات عرشدرجات و مشهد مقدّس / و روشنایی مسجد و صغار بیپدر و تلاوت کلاماللّه مجید جهت والدین نمود که متولی، مداخل ومنافع آنها را / جمعآوری و تعمیر موقوفات را مقدم داشته از منافع دو عُشر را به حقالتولیه محسوب و یک عُشر به حقالنظاره منظور دارد /
و مابقی را صرف زایرین و غیره ـ از قراری که مرقوم و مشخص گردید ـ نماید مشروط بر اینکه زایر مرد معقولی بود و به هر یک / ده تومان تنخواه به جهت قیمت اسب و خرجی راه داده، قرارداد نماید که مادام توقف در هر یک از اماکن مشرفه هر روز یک زیارت به نیابت واقف و والدین او به عمل آورد. تحریراً شهر جمادیالاول سنه 1228.
وقف زوار عتبات عالیات و مشهد مقدس
یخچال بیرون دروازه قزوین به انضمام چهار دانگقیجاق شهریار سوی چهار عشر و نیم وقف اولاد ویخچال و دو دانگ باغ ابتیاعی از ورثه نادعلیبیکچهار عشر و نیم ملکی
سوی یک ثلث وقف اولادیک عشر
دو ثلث
وقف روشنایی مسجد از بابت یک باب دکان جنب حمام بلده ساری
یک باب
وقف صغار بیپدر از بابت حمام کوچک واقعه در رودگر محله بارفروش سوی سه دانگ وقف اولاد
سه دانگ
وقف تلاوت قرآن مجید به جهت والدین از بابت دکان جنب حمّام واقعه در ساری
یک باب
قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدیّ 1228 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی علی]
انتهای وقفنامه طرف چپ مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی محمدکاظم موجود است.
پی نوشت :
1-دو کلمه ناخوانا
2-در نسخه «ولیکن» آمده است
3-اشاره به آیه 46 سوره احزاب: «وَ داعیا الَی اللّهِ بِاذنه و سراجا منیرا»
4-در اینجا یک کلمه ناخوانا شبیه کلمه «بمیان» است
5-کاتب وقفنامه این اوصاف را برای فتحعلیشاه قاجار ذکر کرده است!
6-صحیح این کلمه مستغلات است
7-این کلمه در وقفنامه به همین صورت تکرار شده است
8-کلمه «مثل» در اصل افتاده است
9-یک کلمه ناخوانا
10-در اینجا دو کلمه هست که خوانده نمیشود
منبع:
میراث جاویدانوقف نامه میرزا محمد یوسف اشرفی
این مقاله در تاریخ 1402/9/8 بروز رسانی شد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}